**می روم تامرز نبودنت
می روم قبل از غروب باورت
قبل ازاینکه خاطرت لمسم کند
قبل اینکه چشم تو تردم کند**
خواب دیدم
بهارخزان می شود
شکوفه می ریزد
نفس حرام می شود
درد می کند رها شدن
رها نمی شود
خواب دیدم
کلاغ هاتوت های بهار را خوردند
همین نزدیک ظهر که بیدار شدم
گلدان نسیم شکست
گلهای گلدان
روی زمین نشست
بهار نمی شود
پروانه رها نمی شود
درد دارد
رها شدن
ریشه های گل روی زمین
چشمهای نسیم وبالهای کلاغ
افسوس های من
وچشمهای خزان
بهار نمی شود
ریشه نمی زند...
نظرات شما عزیزان: